در جستجوی خواهر: داستان دخترکی جسور و بی باک

در جستجوی خواهر: داستان دخترکی جسور و بی باک

در جستجوی خواهر: نویسنده غلام محمدپور

معرفی:

این کتاب داستان دختری است زیبا با چارقدی گل گلی بر سر، سوار بر اسب و خنجری در پر شالش که از قتل و و بی رحمی مغول به سوی گل های پاک دشت ها می گریزد.

بریده ای از کتاب(۱):

خان زیر لب زمزمه می کند :خدا نگهدارت ،زهرا مانند فرشته ای در میان گرد و غبار صحرا می تازد واز نظر ها دور می شود.

بریده ای از کتاب(۲):

خان به دختر چشم می دوزد ودر دل فکر می کند حتی قولان زن زیبایش هم در زیبایی به پای او نمی رسد .مرد مغول می گوید :این دختر اسب چموشی است که من از مهار آن عاجزمانده ام .

بریده ای از کتاب(۳):

یک لحظه چشمش به خانه که در حال سوختن بود می افتد و درهمان حال صدای دخترش در گوشش طنین می اندازدو زهرا میبیند که روی زمین کشیده می شود.

سرباز مغولی دست او را گرفته و به زور اورا روی زمین می کشد.احساس می کند به مرز ناتوانی رسیده است.بی اختیار فریاد می زند زهرا،از جا بلند می شود دخترم را کجا می برید نامردها،نانجیب ها،اسب ها دور می شوند درحالیکه احساس می کند قطعه ای از وجودش کنده می شود.

بریده ای از کتاب(۴):

او حالا میان ۵سوار نیرومند (برادرانش)که حلقه هایی از عشق هستند احساس آرامش . رویش دوباره می کند وبه غنچه های سرباز کرده ی صحرا لبخند می زند و گاه زیر لب زمزمه می کندمن خیلی خوشحالم . خوش بخت…من دوباره زنده می شوم،هیچ وقت نمی توانستم بهتر از این از خدا خواسته باشم.من خوشبخت ترین دختر روی زمینم»


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها